به گزارش گیلان مصور، نام آزاده محجوب امروز از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته و در اکثر شهرهای ایران انجمن حمایت از حیوانات آناهیتا را که یک موسسه مردم نهاد با مجوز رسمی از استانداری است، میشناسند. او در طول شش سال گذشته نشان داده که فارغ از شهرت و چیزهای دیگری که برخی سودجویان در پی آن هستند، صرفا به دنبال حمایت از حیوانات آسیب دیده است. شاید به دلیل همین صداقت مثالزدنیاش باشد که نهادهای مختلف کشور او و شفاخانه آناهیتا را پذیرفتهاند و او تنها انجیاوی دارای مجوز حامی حیوانات را دارد. با این حال آزاده محجوب هر از چندگاهی هدف آزار و اذیت کسانی قرار میگیرد که از یاد میبرند حیوانات نیز آفریده خداوند هستند. اخیرا بعضی از اعضای شورای لاکان برای شفاخانه آناهیتا مشکلات ایجاد کردهاند که آزاده محجوب در مصاحبه با گیلان امروز با اشاره به مشکلات اخیر از استانداری گیلان استمداد طلبیده است. خانم محجوب، باز هم خبرهایی از مشکلاتی که برای تشکل شما پیش آمده شنیده میشود. شما تنها تشکل مردمی رسمی حمایت از حیوانات آسیبدیده گیلان هستید. چه مشکلی پیش آمده؟ همسایهها از ما شکایت کرده اند، بهتر است بگوییم یک خانواده با اهداف مشخص. به خاطر اینکه حمایت حاکمیتی چندانی از موسسه ما نمیشود.نگاه نگاهی محافظ گونه و دلگرم کننده نیست. شما در نظر بگیرید وقتی جلسه ای در استانداری برگزار می شود از ما به عنوان اولین موسسه حمایت از حیوانات دعوت نمیشود! من و تیمم علاقهای به حضور جلوی دوبینهای عکاسی و فیلمبرداری نداریم. اما به عنوان یک نهاد مردمی یک نفر از نه نفر هیات موسس و هیات مدیره بالاخره باید در این جلسات حضور داشته باشد اما این اتفاق نمیافتد. دلیلش هم این است که نادیده گرفته میشویم. در هلند حزب حمایت از حیوانات در اکثریت مجلس است بعد در کشور ما هنوز حامیان حیوانات را… بگذریم. این نشان میدهد تنها به عنوان حامی حیوانات مجوزی به موسسه ما داده شده است و جناب استاندار و همکارانشان از این موضوع خبر ندارند و یا وقعی نمیگذارند. مجوز موسسه شما را چه کسی صادر است؟ معاونت امنیتی سیاسی استانداری به عنوان ان جی او ثبت شده است. نوع مجوز استانی است. آنها در این مدت از شما حمایت نکردند؟ در حقیقت، زمانی که کارد به استخوان میرسد ما باید به استانداری برویم و شکایت کنیم که چرا کارد به استخوان رسیده است. در این کار وقتی اینقدر سختی جانفرسا وجود دارد و ناآشنایی جامعه با حمایت از حیوانات هست، شخص حامی و موسس فرسوده میشود و مانند سرباز بدون نیزه میماند که میخواهد با دست خالی به جنگ دشمن برود. جبههای به نام انسانهای حیوانآزار هستند که علیه تفکر ما میجنگند و مجموعهای از آدمها هستند که دم از حیواندوستی میزنند و مسوولیت قبول نمیکنند و برای ما کار مضاعف ایجاد میکنند و یک عده هم هستند که به این موضوع اهمیت نمیدهند که قلب آدم را سرد میکنند. اکنون نیزاین موسسه با عشق ناب میچرخد و بس. در طول سالهای گذشته به مرحلهای رسیدهایم که هر جا میرویم به ما میگویند خدا به شما خیر بدهد و بقیه اش هم حتما به خودمان مربوط است بابت حل مسایل. در تمام مراحل من تنها هستم با همفکران معدودم. چرا نباید بیشتر از این شناخته بشویم در حالی که ما برای روستاییان مشکلی نیستیم. سالهاست که در این مکان زندگی میکنیم و تا به حال معارض نداشتهایم، چون شیوه زندگی در روستا را بلدیم. من اگر آدم اهل جنگی بودم که این کارها را انجام نمیدادم. من زنی هستم طرفدار صلح و برابریخواهی حقوق اولیه برای انسان و حیوان. من از جامعه انسانی نبریدم که به این کار روی بیاورم. من خود کارمند دولت بودم و در اجتماع زندگی کردم و با مردم تعامل داشتم و شبکهی گستردهای از ارتباطات انسانی تاکنون باعث موفقیتهای چشمگیری در این عرصه شده است. مشکلتان با همسایهها که حل شده بود، چه چیزی باعث ایجاد مشکل شد؟ کارشکنی اعضای شورای لاکان بود. کارهای فراقانونی میکنند… فقدان روحیهی کدخدامنشی و ایجاد صلح. عضو شورای شهر و روستا میشوند که احساس قدرت کنند. رییس شورای شهر لاکان در ناآگاهی دائمی نسبت به عرصه حمایت از حیواناتبه سر میبرد. این حد از تنفر نسبت به عرصهای با این همه زیبایی شرمآور است. به جای اینکه به این موسسه افتخار کنند از هیچ کوششی برای دسیسهچینی برای ما فروگذار نمیکنند. چون من و همسرم (به عنوان عضو هیات مدیره ) و تمام هفت عضو دیگر بومی نیستیم آرزوی نابودی ما را دارند. در کلام به صراحت میگویند و در عمل ما را آزار میدهند. کارهای غیرقانونی میکنند علیه یک موسسه قانونی که آوازهی درستکاری و عشقورزیاش چارگوشه عالم را پر کرده. از شش سال گذشته تاکنون ملک انجمن خیلی تغییر کرده است اما یکبار به اینجا نیامدند بپرسند که چهکار میکنیم. چه مشکلی داریم. فقط یک چیزی در ذهن دارند و همان را ادامه میدهند و آن اینکه این کار بیهوده است و کاش اینها از لاکان بروند و نابود شوند. گله بزرگی از استانداری دارم، از معاون سیاسی امنیتی به عنوان یکی از مهمترین معاونتها که مجوز موسسه را به من داده است و مثلا به پلیس منطقه نمیگوید که باید با من به عنوان تنها ان جی اوی لاکان همکاری داشته باشد، حتی به شورای لاکان اعلام نمیکند که مجوز تاسیس موسسه حمایت از حیوانات را ما به آنها دادهایم. اعضای شورا به جای حل مشکلات مردم لاکان، من را به عنوان مشکل میبینند. چرا اینطور شد؟ دلیلی باعث ایجاد دوباره اختلاف شد؟ عرض کردم شاید چون فکر میکنند در این کار پول زیادی هست. خبر از غصههای شبانه روزی من ندارند که چه خرجهای کمرشکنی را باید جور کنم و بپردازم. یک روز پارسال امدند گفتند مکان حیوانات شما به پشت دیوار نم پس میدهد عذر خواستیم و بعد بلافاصله از آن یک پکیج چهار مرحلهای تصفیه فاضلاب کار گذاشتیم . درحال حاضر پیشرفتهترین دستگاههای تصفیه فاضلاب را در این منطقه داریم. سپتیک تانک هم که شش سال است کار گذاشته بودیم. نمونه چنین دستگاههایی در واحدهای تولیدی و کارخانههای تولید ماکیان دیده میشود. بعد یک روز دیگر گفتند درختان صنوبر در این زمین شما سایه میاندازد پشت دیوار و ما به جای برنج داریم زر ۲۴عیار تولید میکنیم مزاحم ماست! رفتیم قطع کردیم درختهای نازنین را. بعد آمدند گفتند شهرداری چرا میاید زباله های شما را میبرد! میدانید، مثل اینکه انسان هر چه قدر راه تمدن پیش میگیرد بدتر میشود. من آدم صلحطلبی هستم، واقعا حوصلهی جنگیدن ندارم. توانم را برای جنگ با مشکلاتم میگذارم. چون کار این موسسه و تامین مالی آن خیلی سخت است، به دلیل ناشناخته بودن کمتر کسی حاضر است به این کار کمک کند. ما هیچ اسپانسر مشخص و دائمی نداریم. کمکهای مردمی هم بالا و پایین دارد و از نظر روحی و روانی هم حمایت نمیشویم پس برای چه اینجا هستیم؟ یک ناآگاهی باعث شده روستاییان را علیه ما بشورانند و بعضی اعضای شورای لاکان مردم را با گفتن حرفهایی مثل این که ما هیچ مجوزی نداریم، علیه ما تحریک میکنند. مجوز من از سوی عالیترین مقام دولت صادر شده و استانی است یعنی به راحتی میتوانم در هر جایی از استان گیلان با رعایت استانداردهای تعیین شده زمین بخرم و شعبات این موسسه را احداث کنم. برای ما رفتهاند کارشناس بهداشت آوردند، از تمیزی اینجا تعجب کرده است و میگوید اینجا تمیزتر ازمراکز ترک اعتیاد است و در آنجا با اینکه انسانها را درمان می کنند و با تذکرهای مکرر ما همچنان رعایت نمیکنند. خب این هم از شاهد عینی. ما ترسی از کارشناس نداریم. اتفاقا استقبال میکنیم. من دوست دارم این مکان را با استانداردهای اروپا بچرخانم و با این بیکسی تمام سعیام را در این زمینه میکنم. من جایی را در ایران ندیدهام که بخواهم از آن الگوبرداری کنم من آنچه را که در اروپا دیدم الگوی مورد تاییدم است. این مکان را به گونهای ساختم که صدا کمتر به بیرون برود.دیوارها ارتفاع دارد تا حیوان استرس بینایی نداشته باشد تا هر چه را دید سریع واکنش نشان ندهد و واق واق نکند. من زندان نساختهام، دیوار ساختهام تا سر و صدا کاهش یابد که هزینه زیادی داشت. سکوت حاکم در اینجا به دلیل این است که دو زمین در کنار هم ادغام شده است و در این مکان زندگی میکنم.همیشه اینجا تمیز است. مثلا اکنون در اینجایی که با هم حرف میزنیم شما بویی احساس می کنید؟ ما در اینجا آبرو داریم و افرادی که اینجا رفت و آمد میکنند آدمهای متشخصی هستند و خود جایگاه اجتماعی دارند و آبرویمان برایمان مهم است. خستهایم از بس ما را ترور شخصیت میکنند. آیا تا به حال با شما صحبت کردهاند؟ خیر، درد من هم همین است. به دادگاه شکایت کردند و یکی از کارهایی که انجام دادند استشهاد محلی علیه من بوده است و دادگاه در اولین مرحله یک کارشناس بهداشت را برای بازرسی از این مکان تعیین کردهاند که او بعد از بازرسی از اینجا تعجب کرده است. تمام مشکلات ما باید توسط استانداری حل شود. من نامهای به استانداری زدم و بعد از ارجاع به مدیرکل پسماند استان گیلان شهرداری منطقه ۵ موظف شده فضولات سترونسازی شده با آهک زنده را بر اساس استاندارد تعیین شده از اینجا ببرند. شورای لاکان چه کار داردکه راه کامیون شهرداری را ببرد و از او بپرسد که برای چه این کار را میکنی و با اینها تبانی کردهای؟ در حالی که این کار جرم است. آن کارگر بعد از یک روز این موضوع را به من گفت. به او گفتهاند به چه حقی به این مکان میروی؟ باید اول از دهیاری اجازه بگیرید و نباید فضولات را بدون اجازه خارج کنید. آخر این چه کار ناصوابی است اینها میکنند. یک جمله امیدوارکننده در حرفهای شما این است که برخی نهادها برای حمایت از این مسئله فعال شدهاند؟ بله، خیلی متفاوت شده است و بارها گفتهام در دورهی احمدی نژاد من را خیلی اذیت کردهاند و نمیتوانستم وارد هیچ نهادی شوم. همواره با سردی برخورد میشد. من هم برای همیشه آنها را ندید گرفتم. در هرم حاکمیت دولت در گیلان در رده های بالایی درباره موسسه ما اطلاع دارند. اما احترامی که یک مدیر خیریه حمایت از حیوانات در کشورهای آسیایی، عرب، اروپایی و کل دنیا دارد هرگز برای من مترتب نبوده است ظاهرا. ما را آدمهایی نااگاه به درد جامعه میپندارند که به امور بیهوده اهمیت میدهد.از نظر ایشان جان حیوانات بیارزش است. برای مجموعه استانداری گیلان و نهاد نمایندهاش یعنی شورای اسلامی لاکان رفتار با یک خادم مملکت که به جای اینکه زندگی راحتش را ادامه دهد و دستکم از کشور خارج شود و زندگی پربارتری را به دور از آزارهای هر روزه در پیش چشم ببیند، زشت است. یکبار پای حرف من ننشستند که چه همکاری میتوانیم داشته باشیم. فقط چون بومی نیستم آرزوی نابودی ام را دارند. تمام استانداردها نگهداری حیوانات در اینجا رعایت شده است و دهها اتاق بستری، ریکاوری، داروخانه، انبارهای متعدد، لوندری، پکیج تصفیه فاضلاب، آشپزخانه و حمام، موجود است. شما به نهادی که مجوز تاسیس موسسه را صادر کرده است مراجعه کردید؟ بله. دومین بار است که معاون سیاسی امنیتی استانداری نامه من را بیجواب میگذارد. تصمیم گرفتهام برای بار سوم نامه سرگشاده بنویسم. آیا مسولان استانداری میتوانند ورود کنند و با تشکیل جلسهای با اعضای شورا با آنها صحبت کنند تا آنها در مورد کار شما بیشتر مطالعه کنند؟ من از شخص استاندار و از معاونین ایشان گله دارم. واقعا باید بیشتر اهمیت به وجود ان.جی.اویی با این سطح گسترده از فعالیت بدهند. وقت من نباید صرف امور بیهوده شود. من آدمی هستم که عقده دیده شدن ندارم اگر عقده توجه و دیده شدن داشتم حتی دوسال هم اینجا را نگه نمیداشتم. دلیل انکار ما عدم توجه استانداری است. تقاضا دارم به ان.جی.اوی خاص من توجه کنند. آدمها ممکن است اول انگیزه زیادی داشته باشند و من بعد از گذشت این شش سال انگیزهام به سی چهل درصد رسید. با این انگیزهی کاسته شده، با قدرت دارم ادامه میدهم. تحملم لبریز شده است. من هر کار نکردهای در دنیا را انجام دادم که این موسسه سرپا بماند. این من بودم که فیلم مستند زندگیام هفته گذشته در مجتمع فرهنگی خاتم الانبیا که متعلق اداره ارشاد استان است پخش شد. فیلم «پناهگاه» ساخته اقای عباس سندی منتخب جشنواره فیلم فجر۹۳ در جشنوارههای مختلفی در ایران، اروپا و آسیا و دو جشنواره ی امریکاییای که مورد حمایت اکادمی اسکار است پخش شد. استان گیلان باید به این انجمن افتخار کند که فیلمش در کشورهای دیگر پخش شده. من دو عنوان ملی و بین المللی برای انجام این کار دارم. از معاون رییس جمهور برای انجام این کار تقدیرنامه دریافت کردم. دیگر چه چیزی لازم است که تا از من حمایت کنند؟ این کار برای من درد است که من، قهرمان ملی محیط زیست در سال ۹۳ کشور را آلودهکنندهی محیط زیست میدانند و برای زحمات شبانه روزیام نه تنها تشکر نمیکنند بلکه انکار میکنند. این کلمات برای من تحمل ناپذیر است. دلسرد کننده است. نهایت ناسپاسی جامعه را نشان میدهد. منبع: روزنامه گیلان امروز
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .