گیلان مصور- مریم نعمتی
گفتار «گلآقا» اديب و طنزپرداز معاصر کشورمان، از سکوت سرشار نبود بل، با سلاح قلم به نبرد تیرگی های زمانه می رفت. قلم نافذش در اعماق دلها نفوذ می کرد. او بود که در زیر چرخ های سنگین ارابه ی زمان هر چه ناکامی را فرو خورده بود و هر ظلمی و هر ستمی را به قلم طنز به رخ قدرت های زمانه می کشید. آری گل آقا کسی بود که معنای زندگی و رنج های همراه آن را خوب می فهمید.
وقتی که نگاهش در بی کرانه ی صفحه ی زندگی می شکفت و به بار می نشست تبدیل به طنزی شیرین می شد، که هر چند مردم را می خنداند، ولی قصه ی غصه ای پردرد را با خود داشت.
«كيومرث صابري فومني» (گلآقا) اديب و طنزپرداز معاصر کشورمان ،هفتم شهريور ۱۳۲۰، درست زمانی که ارتش متفقين در جنگ دوم جهاني به ایران وارد شده بودند، در شهر صومعهسرا به دنيا آمد. پدرش كه كارمند دونپاية وزارت دارايي و اصالتاً اهل رشت بود، در سال ۱۳۱۷ به اداره دارايي صومعهسرا منتقل شد. در سال ۱۳۲۱ به اداره دارايي فومن منتقل شد و چند ماه بعد در همان شهر درگذشت.
خانوادة او بسيار فقير بودند و در فقر و ناداری به سر می بردند. مادر صابري که فرزند یک روحانی و از معدود زنان باسواد شهر بود با تلاش فراوان در مكتبخانه قرآن تدريس ميكرد و اينكه تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود، تكافوي زندگيشان را نميداد. بنابراین برادر بزرگترش نیز عهده دار تامین معاش خانواده شد.
صابري تحصيلات دبستاني خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او كه چهارده سال از او بزرگتر بود، به سختي ميتوانست مخارج خانواده را تأمين كند. به همين جهت، ادامة تحصيل براي صابري دشوار شد. او پس از پايان تحصيلات ابتدايي، به شاگردي در يك مغازة خياطي پرداخت ولي در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصيل در دبيرستان را آغاز كرد. به دليل فقرِ مادي، بعد از اتمام دورة اول دبيرستان (۹ سال تحصيل)، مجدداً به مغازه خياطي رفت و آنطور كه خودش ميگفت، پيشرفتهايي هم در اين رشته داشت. ناگفته نماند كه او در طول تحصيلات ابتدايي و متوسطه در مغازة برادرش كه تعميركار دوچرخه بود، شاگردي ميكرد.
در شانزده سالگي (۱۳۲۶) در امتحان ورودي دانشسراي كشاورزي ساري كه از شهرستان فومن فقط يك نفر را ميپذيرفت، قبول شد. دو سال در آنجا ـ كه شبانهروزي هم بود ـ تحصيل كرد و پس از قبولي در امتحانات، در سن هجده سالگي (۱۳۳۸) به عنوان معلم يك دبستان روستايي، به «كَسما» از توابع صومعهسرا رفت و يك سال در آنجا معلم بود. سال بعد از آن (۱۳۳۹) به دهي به نام «كوچه چال» از توابع «ماكلوان» در نزديكي فومن منتقل شد. او مدت يك سال، مدرسة چهار كلاسة آنجا را به تنهايي اداره ميكرد.
در بيست سالگي (۱۳۴۰) در رشتة ادبي، به طور متفرقه امتحان داد و ديپلم گرفت. همان سال، در كنكور رشتة سياسي دانشكدة حقوق تهران پذيرفته شد و همزمان با تدريس در دبستان و دبيرستان، به تحصيل پرداخت. او جز چند ماهي در سال اول تحصيل كه با دستگيري او در تظاهرات سياسي دانشگاه تهران مقارن بود، در كلاس درس حاضر نشد و فقط موقع امتحانات به دانشگاه ميرفت. با اين حال پس از چهار سال (۱۳۴۴) توانست ليسانس حقوق سياسي خود را از دانشكدة مذكور، دريافت دارد و اين در شرايطي بود كه در سال ۱۳۴۱ پس از يك دوره بركناري از كار معلمي، مجدداً و پس از محاكمة اداري، به كار معلمي برگشت و در دبستاني در شهرستان فومن به تدريس پرداخت.
صابري اولين شعرش را در چهارده سالگي هنگاميكه كلاس هشتم دبيرستان بود، براي درج در روزنامه ديواري مدرسهشان سرود كه يك غزل هشت بيتي با عنوان «يتيم» بود. علت اين نامگذاري كاملاً مشخص بود. او ميگفت: «از چهارده سالگي تا شانزده سالگي جمعاً نه شعر سرودم كه تمام آنها يا عنوان يتيم داشت يا درباره يتيم بود!»
اولين نوشتة صابري، بين سالهاي ۱۳۳۹ـ۱۳۳۶ در مجلة اميد ايران چاپ شد. عنوان آن شعر هم يتيم بود!
صابري در اولين سال تحصيل در دانشكده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجويي شركت كرد و مضروب و دستگير شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسيب ديده بود. او شعري به طنز و سياسي سرود و با امضاي «گردن شكستة فومني» براي «توفيق» ارسال كرد.
پس از چاپ اين شعر در چند شمارة بعد «توفيق»، صابري به طنزنويسي كشيده شد. او تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاري براي «توفيق» ميفرستاد.
سال ۱۳۴۵ با كمك «حسين توفيق» به تهران منتقل شد و در يكي از دبيرستانهاي تهران به تدريس پرداخت. او عصرها با توفیق همکاری داشت. صفحهبندي و بعضاً اصلاح و آمادة چاپ كردن مطالب اعضاي هيأت تحريريه را نيز برعهده داشت. خود او بعدها ستون ثابتي را با عنوان «هشت روز هفته» مينوشت و تا زمان توقيف توفيق (۱۳۵۰) همكار ثابت آن بود. امضاهاي او در توفيق، عبارت بودند از: ميرزاگل، عبدالفانوس، ريش سفيد، لوده، گردن شكستة فومني و…
پس از تعطيلي «توفيق»، صابري به تدريس ادامه داد. صابري بعدها در هنرستان صنعتي كارآموز تهران، با محمدعلي رجايي كه بعد از انقلاب اسلامي به نخستوزيري و رياستجمهوري رسيد، آشنا شد. اين آشنايي به دوستي صميمانة اين دو انجاميد و تا زمان شهادت محمدعلي رجايي (هشتم شهريور ماه ۱۳۶۰) ادامه يافت.
«برداشتي از فرمان حضرت علي (ع) به مالك اشتر»، عنوان پاياننامة مقطع ليسانس صابري است كه آن را بين سالهاي ۱۳۴۴ـ۱۳۴۳ نوشته است. به پيشنهاد شهيد رجايي، اين پاياننامه به صورت كتابي درآمد و اوايل سال ۱۳۵۷ به چاپ رسيد.
صابري در دهة پنجاه، بيشتر وقت خود را صرف مطالعه و تدريس كرد و در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ فوق ليسانس ادبيات تطبيقي از دانشگاه تهران شد.
پس از انقلاب در زمان نخستوزيري شهيد رجايي به مقام مشاورت فرهنگي و مطبوعاتي نخستوزير منصوب شد. در زمان رياستجمهوري شهيد رجايي به مشاورت فرهنگي رئيسجمهور رسيد و تا زمان شهادت رجايي در اين سمت باقي بود و بعدها در همان سمت ابقا شد.
مشاغلي كه صابري از بعد از انقلاب برعهده داشته است، عبارتند از:
ـ عضو هيأت مؤسس انجمن موسيقي
ـ مشاور وزير مسكن و شهرسازي
ـ مديركلي دفتر آموزش بازرگاني و حرفهاي وزارت آموزش و پرورش (۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹)
ـ تدريس در كلاسهاي حضوري دانشكدة مكاتبهاي
ـ تدريس در دانشكدة روابط بينالملل
ـ تدريس در مركز اسلامي آموزش فيلمسازي
ـ همكاري با معاونت امور بينالملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سمت مشاور افتخاري (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹)
ـ عضو منتخب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در كميتة نامگذاري
ـ عضو هيأت ايراني در كنفرانس سران كشورهاي غيرمتعهد (دهلي نو ۱۳۶۱)
او همچنين به هند، شوروي سابق، الجزاير، سوريه، ايتاليا، فرانسه، سوئيس، تايلند، تركيه، اتريش، مالزي، سنگاپور، كنيا و آلمان سفر كرده و سه بار (۱۳۷۴ و ۱۳۶۴ و ۱۳۶۳) به زيارت خانة خدا مشرف شده بود.
مشاغل سياسي نميتوانست صابري را ارضا كند، به همين علت به تدريج از مشاغل سياسي كناره گرفت و بُعد فرهنگي كار خود را وسعت بخشيد.
او كه مسؤوليت «مجلة رشد ادب فارسي» را برعهده داشت، گهگاه مطالبي براي روزنامة اطلاعات مينوشت. سفرنامة شوروي او كه بعداً با عنوان «ديدار از شوروي» به صورت كتاب منتشر شد، از اين دست مطالب بود.
او مدتها طرح ايجاد يك ستون طنز سياسي را در خاطر داشت. صابري در سال ۱۳۶۳ به حج مشرف شد. در بعثة امام خميني ـ رضوانالله تعالي عليه ـ روزانه، بولتني براي صد و پنجاه هزار حاجي ايراني منتشر ميشد كه شامل بيان مناسك و اخبار ايران و جهان و مكه و مدينه بود. او براي خواندنيتر كردن اين بولتن، ابتدا در مدينه و سپس در مكه، هر روز ستوني به طنز با عنوان «داستانهاي جعفرآقا» در خبرنامه مينوشت كه در ميان حجاج ايراني هواداران بسيار پيدا كرده بود.
صابري هنگام نقل خاطرات حج، ميگفت: «در مكه، به كعبه رفتم و در جوار كعبه، قلمم را درآوردم و رو به كعبه كردم و گفتم: من اين قلم را در خانة خدا، با خدا معامله كردم. خدايا تو شاهد باش كه من در راه اعتلاي دين تو و كشورم گام برميدارم. مرا از لغزشها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ كن.»
او پس از بازگشت از حج، مدتي روي طرح ستون طنز خود كار كرد. از ميان چند عنوان، نام «دو كلمه حرف حساب» را برگزيد و همچنين با نظر داشتن به يكي از اسامي مستعار خود در توفيق (ميرزاگل) اسم مستعار «گلآقا» را براي خود انتخاب كرد.
اولين دو كلمه حرف حساب گلآقا، بيست و سوم دي ماه ۱۳۶۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ رسيد. طنز سياسي كه تقريباً از سال ۱۳۵۹ به اين سو تعطيل شده بود، با شكلگيري اين ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازهاي گرفت.
با گذشت مدت زماني كوتاه از آغاز انتشار «دو كلمه حرف حساب»، صابري به عنوان مهمترين منتقد حكومت در داخل كشور، مطرح شد. قدرت قلم و جسارت صابري در بيان واقعيتهاي سياسي و اجتماعي، موجب شده بود كه او را سوپاپ دولت قلمداد كنند، ولي صابري بدون توجه به نظرات دلسردكنندهاي كه برخي عنوان ميكردند، به كار خود ادامه داد و ظرف مدت كوتاهي، توانست توجه بسياري از مردم، مقامات، ادبا، نويسندگان و رسانههاي داخلي و خارجي را به خود جلب كند. استاد «محمدعلي جمالزاده» از اولين كساني بود كه با ارسال چندين نامه، صابري را به ادامة راه تشويق كرد و طنز صابري را ستود.
صابري با اينكه مقام بالايي در نظام سياسي احراز كرده بود، كار طنز سياسي را بيشتر جدي گرفت و بدون اعتنا به سختيهاي كار، به راه خود ادامه داد.
پس از گذشت نزديك به شش سال از انتشار اولين دو كلمه حرف حساب، صابري كه پيش از آن تقاضاي انتشار يك هفتهنامة جدي به نام «فصل جديد» كرده و امتيازش را نيز گرفته بود، به دلايلي از انتشار آن منصرف شد و تقاضاي امتياز هفتهنامة طنز با نام «گلآقا» را كرد و توانست در آبان ماه ۱۳۶۹ اولين شمارة هفتهنامه گلآقا را منتشر كند. استقبال مردم از اين مجله، غيرقابل تصور بود. تمامي نسخههاي اولين شمارة هفتهنامه گلآقا، در سراسر تهران ظرف كمتر از نيمساعت به فروش رفت (شمارههاي سال اول گلآقا بعداً در تيراژ وسيع تجديد چاپ شد).
صابري بعد از آن، امتياز انتشار دو نشرية ديگر را هم گرفت. انتشار اولين شماره ماهنامه گلآقا در مردادماه ۱۳۷۰ و همچنين انتشار اولين سالنامة گلآقا در اواخر همان سال، نشان داد كه صابري با چنتهاي پُر، پا به عرصة طنز كشور گذاشته است و مردم ايران نيز با استقبال كمنظير خود، مشوق او در اين راه شدند.
نشريات گلآقا كه از هر قشري خواننده دارند، گرچه اصطلاحاً «مردمي»اند، اما در عرصة طنز ـ به عنوان شاخهاي از ادبيات فارسي ـ جايگاه والايي دارند و مورد پسند و تأييد صاحبنظران و اهل تحقيقاند.
مشكلات انتشار هفتهنامه، ماهنامه، سالنامه و كتابهاي گلآقا، از فعاليت صابري در اطلاعات كاست و نهايتاً در سال ۱۳۷۲و پس از نُه سال به تعطيلي موقت ستون دو كلمه حرف حساب در اطلاعات انجاميد.
آشنايي علمي و توأم كيومرث صابري با سياست و ادبيات، موجب شد كه نوشتههاي او، هم از حيث قالب و هم از حيث محتوا، غني و درخور تأمل باشد. او نويسندهاي فرمگرا و در نظيرهسازي از منابع غني ادبيات فارسي، فوقالعاده توانا بود. شيوة نگارش صابري، سهل و ممتنع و غيرقابل تقليد بود.
صابري در سال ۱۳۴۵ ازدواج كرد. ثمرة اين ازدواج، يك پسر و يك دختر بود. پسرش آرش در سال ۱۳۶۴، بر اثر يك سانحة اتومبيل درگذشت. درگذشت او كه سال دوم دانشگاه را ميگذراند، بر قلب صابري داغي جانكاه گذاشت، اما باعث نشد كه او از هدفش كه شاديآفريني و مقابله با مفاسد بود، دست بردارد.
كيومرث صابري توانست با سرمايهگذاري روي جوانان، نسل آيندة طنز كشور را تربيت كند. او بيشك تأثيرگذارترين طنزنويس كشور بر ديدگاههاي طنز است.
طنز گلآقايي، آميزهاي است از: انتقاد، تجاهل، شفقت، انصاف، ادب، تدين، ايجاز، رندي حافظانه، اميدبخشي و شاديآفريني.
شخصيت گلآقا در «دو كلمه حرف حساب» شخصيتي بود دانا به امور، يك دنده، مستبد، جدي و مدير كه هميشه حرف اول را ميزد و گوشش به حرف هيچكس بدهكار نبود. عينك و عصا و قلم، از ملزومات شخص گلآقا بود.
«شاغلام» ـ آبدارچي گلآقا ـ نمايندة قشر عامي و آسيبپذير بود كه با بياني عوامانه و بدون تحليل، سياستهاي داخلي و خارجي دولت را زير سؤال ميبرد و عجيب است كه هميشه توي خال ميزد! گلآقا «تجاهل» ميكرد ولي شاغلام فطرتاً «عوام» بود و به همين علت، مدام مورد تنبيه شخص گلآقا قرار ميگرفت. عصا بر كله شكانيدن، دود دادن سبيل، كشيدن و پيچاندن گوش، يك لنگ پا كنار در ايستادن، دست به ديوارة سماور چسباندن و… از بلاهايي است كه گلآقا در هنگام ناراحتي، بر سر شاغلام ميآورد.
«ممصادق» نمايندة مردم كوچه و بازار بود. او هرازچندگاهي به گلآقا نامه مينوشت و با بيان مشكلات وانتقاداتش از گلآقا «رهنمود» ميخواست. «كمينه» ـ عيال ممصادق ـ سخنگوي زنان در «دو كلمه حرف حساب» بود. او نيز با نامه نوشتن به گلآقا، از بعضي مسائل مربوط به زنان يا فراتر از آن انتقاد ميكرد.
«مشرجب» پيرمردي دهاتي و كلاهنمدي بود كه تا پيش از خلق «شاغلام» در ستون دو كلمه حرف حساب، شخصيت مطرحي بود. بعدها نقش او در مجلة گلآقا ـ و نيز در ستون دو كلمه حرف حساب در اطلاعات ـ كمرنگ شد و به تدريج حذف گرديد.
«غضنفر» بيسواد مسؤول روابط عمومي گلآقا بود. او بيذوقترين عضو آبدارخانة شاغلام بود و به همين جهت، كارهاي اجرايي را به او سپرده بودند. گاه داخل بحثهاي «شاغلام» و «گلآقا» ميشد يا خودش چيزهايي مينوشت ولي اين كاره نبود!
صابري خالق اين جمع دوستداشتني بود و از دهان اين افراد، مشكلات و انتقادات جمعيت شصت ميليوني كشورش را بيان ميكرد.
شخصيت جدي و معنوي كيومرث صابري، به مراتب از شخصيت طنز او والاتر و درخور ستايشتر بود. كمكهاي او به مطبوعات، مدارس، افراد بيبضاعت، آسايشگاههاي معلولين و سالمندان، بيماران كليوي و تالاسمي، آوارگان عراقي، ستمديدگان بوسني و هرزگوين و… درخور تأمل و قابل ملاحظه بود.
آثاري كه تابهحال از صابري منتشر شده، عبارتند از:
۱ـ برداشتي از فرمان حضرت علي (ع) به مالك اشتر (۱۳۵۷)
۲ـ تحليل داستان ضحاك و كاوه آهنگر
۳ـ مكاتبات شهيد رجايي و بنيصدر
۴ـ اولين استيضاح در جمهوري اسلامي ايران
۵ـ ديدار از شوروي
۶ـ گزيدة دو كلمه حرف حساب (جلد اول)
۷ـ گزيدة دو كلمه حرف حساب (جلد دوم)
۸ـ گزيدة دو كلمه حرف حساب (جلد سوم)
۹ـ گزيدة دو كلمه حرف حساب (جلد چهارم)
صابري در آبان ماه ۱۳۸۱ و همزمان با آغاز سيزدهمين سال انتشار هفتهنامة گلآقا، انتشار آن را متوقف ساخت. وي كه علت اين توقف ناگهاني را دلايل شخصي ذكر كرد، تا آخرين لحظه روزة سكوت خود را در اينباره نگشود.
گلآقاي ملت ايران سرانجام صبح روز جمعه يازدهم ارديبهشت ماه ۱۳۸۳ پس از طي يك دوره بيماري دار فانی را برای همیشه وداع گفت.
1,007 بازدید
سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه .اگر علاقه دارید در نتایج جست و جو بهتر دیده شوید حتما به وبسایت ما سر بزنید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .