یادداشت- عباس ایمانی پژوهشگر مطالعات فرهنگی
نوروز برای ما ایرانیان، زمانی برای یک گردهمایی ملی است. هرچند این همایش ملی، دید و بازدید نام گرفته، ولی طی سیزده روز، کوله باری از اندیشه ها و تجربیات فرهنگی نسل به نسل منتقل می شود و این چرخه انتقال، قرنهاست ادامه دارد. اما اکنون سیل نخبگانی که به دیگر کشورها مهاجرت کرده اند، اندیشه ایرانی را در میعادگاه های نوروزی خود در خارج از ایران نیز گسترش داده اند و اگر نیک بنگریم، نوروز دیگر تنها مختص جغرافیای فارسی زبانان نیست و سرمایه های فکری هرجا که باشند، فرهنگ ایرانی را تا قلب کشورهای غربی رسوخ می دهند.
کمتر ملتی را در دنیا می توان یافت که تا این اندازه در مسیر تبادل اندیشه قرار گرفته باشد. و این تبادل یعنی پویایی در اندیشیدن و خردورزی است.
«بهار» برای ما ایرانیان، میعادگاه تبادل اندیشه های نویینی است. هرچند ایران و ایرانی در طول تاریخ با اندیشه های دیگر ملل روبه رو شده، گاه این رویایی به ملایمت و گاه با ترک تازی همراه بوده است، ولی ایرانی در تند باد این حوادث به خوبی درک کرده که چگونه فرهنگش را در تند باد حوادث پاس بدارد و چه بسا حضور همین فرهنگ دیگری است که موجب هویت بخشی فرهنگ «منِ ایرانی» می شود ولی جنس این رودرویی جدید متفاوت است.
به عنوان نمونه، مهاجرت ایرانیان از مشروطه به این سو به دیگر کشورها و افزایش مهاجرت در سالهای اخیر، خود بستری از رویایی جدید فرهنگ ایرانی را فرآهم کرده است و اینگونه است که فرهنگ ایرانی بذر خود را در خاک دیگر کشورها نیز پاشیده و نهالی در غیر ایران از خاک سربرآورده است.
گردهمایی ملی ما ایرانیان در نوروز، حاملان فرهنگی از جنس خود ما در دیگر کشورها دارد اما با تجربه دوفرهنگ متفاوت. فرهنگ مبدا که با آن اجتماعی شده و هویتشان بارور شده است و فرهنگ مقصدی که در آن زیست می کند.
اینگونه است که در عصر مدرنیسم فرهنگها بازاندیشی می شود و نتیجه بازاندیشی فرهنگ ایرانی در دیگر کشورها، می تواند حامل پیام های خوبی برای کشور مبداء باشد.
هم اینک اگر واقعبینانه بنگریم، مهاجران ایرانی به نوعی سرمایه های فکری و فرهنگی ایران هستند که در کشور مقصد بارور شده اند. بی تردید سالها زمان نیاز داشت تا ملتی به چنین سرمایه ای دست یابد. آشنایی ما با فرهنگ دیگر ملل از طریق رسانه های جمعی در حد پوسته است و رسانه های جمعی نه می تواند عمق فرهنگ یک کشور را صادر کند و نه اندیشه ای را به ژرفا انتقال دهد. ولی حاملان فرهنگی چون در آن کشورها زندگی کرده اند، درک عمیق تری از دو سوی این فرهنگ دارند.
یکی از مولفه های فرهنگ ایرانی گفتمان شفاهی ما ایرانیان است و نوروز فرصتی برای بیان انتقال شفاهی این دو فرهنگ است؛ ایرانی مقیم و ایرانی مهاجر.
سالهاست تبادل اندیشه بین مقیم و مهاجر صورت می گیرد. شاید نشان بارز آن در گفت و شنودهای مردمان این مرز و بوم است که در نقد محیط زندگی خود نقل قولهای اقوام و آشنایان به فرنگ رفته خود را روایت می کنند. به عنوان نمونه؛ از نظم و قانون مندی در ساختار ملل توسعه حکایتها روایت می کنند. و بی شک تمدن ریشه دار ایرانی و هر آنچه مفید و قابل عرضه هست را هم برای فرنگیان تعریف می کنند.
بنظر نگارنده مشروطه نوی ایرانی درحال وقوع است. مشروطه ای که فراگیرتر از مشروطه قاجاری خواهان تحول است از سوی مسافران به فرنگ رفته و از فرنگ برگشته. این تبادل اندیشه اکنون به یک خواست عمومی تبدیل شده است، تحولی از جنس فکر و اندیشه.
اکنون سرمایه فکری ما با این سفیران فرنگ دیده دو چندان شده و در چند قدمی شکوفایی است و در اینده نزدیک ایرانی از گرداب سکون فکری خارج و داعیه دار تحول در منطقه و جهان خواهد شد.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .