یادداشت- مائده اسفندمز
« امیرهوشنگ ابتهاج» -که فخر شعر و غزل سرایی معاصر ایران زمین محسوب می شود- در شهری که در آن متولد شده، غریب است. با اینکه از دوازدهم تیرماه، چهارمین کنگره سراسری غزل معاصر ایران در منطقه آزاد انزلی برگزار می شود و برگزارکنندگان این کنگره- درست یا نادرست- عنوان تجلیل از این بزرگمرد شعر و ادب معاصر را در فهرست برنامه های کنگره قرار داده اند، اما مایه بسی سرافکندگی برای استان گیلان و شهری چون رشت است که هنوز نتوانسته به طور شایسته ای از این فخر شعر معاصر تجلیل به عمل آورد. هرچند طی یک ماه گذشته خبر تخریب خانه پدری ه.ا.سایه در رسانه های مختلف مطرح شد و حساسیت و توجه ها نسبت به آن را به وجود آورد، اما داستان حراست از این خانه و تبدیل آن به میراثی ماندگار از ابتهاج با عنوان «خانه شعر سایه» بیش از دو سال است که در برخی محافل زبان به زبان می چرخد ولی هنوز اقدام مفید به فایده برای آن انجام نگرفته است.
با اینکه خریداری خانه از سوی برخی نخبگان شهر رشت، هدفی غایی برای قدرشناسی شهروندان ابتهاج و در راستای پاسداشت چنین میراث گرانبهایی برای شهر رشت و استان گیلان در نظر گرفته شده اما هنوز اقدامی در خور و قابل توجه در این حوزه صورت نگرفته است و نهادهای مختلف از جمله شهرداری رشت، اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گیلان و سایر دستگاه های متولی فرهنگ و ادب در سطح استان هیچکدام نتوانسته اند رنگ تحقق به این هدف غایی بدهند و با برداشتن گامی هرچند اولیه، اطمینان را برای علاقمندان به شعر و ادب پارسی در این میان به ارمغان آورند که میراث سایه در زادگاهش حراست می شود. حال آنکه در تهران، «منزل شخصی سایه» که از منازل سازمانی شرکت سیمان است، با عنوان خانه ارغوان-خانه ای که سایه، غزل معروف خود را برای درخت ارغوان آن سروده است- در سال ۱۳۸۷ به ثبت میراثی رسیده است. اما غربت ه.ا. سایه در زادگاهش تنها در این خلاصه نمی شود. جای سردیس ابتهاج -اندک نشانی از غزلسرای محبوب و مشهور گیلانی- نیز در میان سردیس های بزرگان شهر رشت که نام آن ها در هرجای کشور شنیده می شود، حس قدرتمند فخر و مباهات را برای گیلانیان و شهروندان رشتی به بار می آورد، نیز خالی است. سردیسی که ماه هاست ساخت آن به اتمام رسیده است ولی بنا بر ملاحظاتی هنوز در سبزه میدان شهر رشت نصب نشده و بدین ترتیب قدرنشناسی از امیرهوشنگ ابتهاج در شهر و دیارش تکمیل شده است و عملا هیچ نشانی از ه.ا. سایه در زادگاه آن دیده نمی شود. رسم دیرین تجلیل و قدرشناسی از بزرگان و داشته های فرهنگی هر سرزمینی علاوه بر آنکه اقدامی پسندیده و نشان از آئین و سنن ایرانی اسلامی دارد بلکه هویت آن ملت را احیا می کند. هرچند نام سایه با اشعارش همواره در تاریخ ادبیات ایران زنده و نیک باقی می ماند اما چه بسا مسئولیت سرافکندگی و شرم ارج ننهادن به چنین سرمایه ای برای متولیان شهر و دیارش را نتوان از حافظه تاریخی مردم این دیار به راحتی پاک کرد. حالی که به قول سایه: “زین قصه ی پر غصه عجب نیست شکستن هر چند که با حوصله ی سنگ صبوریم” گنجی ست غم عشق که در زیر سر ماست زاری مکن ای دوست، اگر بی زر و زوریم.»
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .