سخنرانی دکتر علیرضا نیکویی درباره رهیافت چند منظری در مثنوی
مجمع اسلامی فرهنگیان گیلان در روز پنج شنبه ۱۳ دی ماه میزبان سخنرانی دکتر نیکویی استاد برجسته دانشگاه گیلان بود. این استاد ادبیات با عنوان «رهیافت چند منظری به مثنوی و پیامدهای آن در شناخت و رفتار» به ایراد سخنرانی درباره نوع نگاه مولانا و مثنوی و آنچه آن را جاودان کرده است پرداخت. دکتر نیکویی گفت: رهیافت چند منظری مسئله ای است که عملا رخ داده است ولی شاید مفهوم سازی نشده باشد. وگرنه اگر شما شروح و تاویل های مختلف از مثنوی را در دوره های مختلف- یا در همین دوره اخیر- کنار هم بگذاریم؛ عملا چنین رخدادی را می توانیم ببینیم.
دکتر نیکویی سپس این پرسش را مطرح کرد که حال آیا این تاویل ها برخواسته از متن است یا اینکه فقط منظرهای مختلف نتیجه چشم اندازهایی است که ما از بیرون اتخاذ می کنیم و به سلیقه زمانی و پسند عقل و عرف باز می گردد و در واقع تاویل و برداشت خود را بر متن بار می کنیم. ایشان در پاسخ به سوال خود گفت: اگر ما متن را عرصه یک دیالوگ یا عمیق تر بخواهیم بگوییم دیالکتیک بین ما و مولف یا شاعر بدانیم، سه مولفه در اینجا مطرح می شود. هم خود متن در اینجا یک توانی دارد و در خود متن باید عناصری باشد که این اجازه را به ما بدهد که این خوانش ها را داشته باشیم. دوم اینکه خود مولف در خودآگاه و ناخودآگاه این طراحی ها را با هوشمندی داشته باشد و رهیافت چند منظری داشته باشد. سوم هم ما هستیم که به دلیل شرایط فهمی یا زمینه های فهم این قرائت در ما فعال می شود. پس سه عامل وجود دارد که همزمان دیده می شود.
دکتر نیکویی در پاسخ به این سوال که آیا متونی مثل مثنوی برای امروز سخنی دارند گفت این سوال نه حتی درباب مثنوی و ایران، بلکه در سطحی وسیع تر در نقد ادبی و در آرای فلاسفه نیز بازتاب یافته است. پل ریکور بحثی را مطرح می کند درباره «زمانمندی» آثار ادبی، هنری و عرفانی که خلاقیت در آنها حضور دارد. دو دیدگاه مطرح می شود. آیا این متون ذاتیتی دارند یا اینکه گوی تاویلی شده است که ما در آن فال بینی می کنیم. وی افزود: چه بسیاری از این آثار زمانمند هستند و یا ارزش تذکره ای و تاریخ ادبی دارند؛ اما حیاتی که او را گره بزند با امکان های زیست جهان بعدتر تنها در آثار اندکی یافت می شود. پل ریکور این آثار را آثار بغرنج نام می نهد. یعنی آثاری که در عین پیچیدگی، عمیق و متکثر هستند. در واقع این ویژگی، معلول تکثر درون بودِ اثر و نظام های نشانه شناختی متعددی است که همزمان موجودند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: برخی داستان ها حیات فرا تاریخی دارند. جمع ویژگی تاریخی بودن و فرا تاریخی بودن کار هر اثری نیست. اثری هست که مربوط به قدیم است اما با ما معاصرت دارد، یعنی ما با آن گفت و گو می کنیم. حالا چه عواملی باعث این ماندگاری می شود. پاسخ ریکور و برخی متفکران دیگر این است که عوامل درون ماندگار این کار را با اثر می کند. به تعبیر ریکور همزیستی نظام های نشانه شناختی متعدد. حال وقتی این آثار به هم پیوند می خورند تشخیص اینکه اصل چیست خیلی سخت است. شاید همه چیز در آن باشد و در عین حال از هیچ کدام از سرچشمه ها دیگر اثری نباشد. این وقتی به موضوع فرهنگ می رسد پیچیدگی بسیاری دارد اینجا کار بسیار دشوار است. تشخیص این تبارها که به این نقطه رسیده واقعا سخت است.
نیکویی درباره مثنوی و مولانا گفت: به نظرم نگاه چند منظری یکی از ملکه های مولانا بوده است. ببینید یک بار ما می خواهیم یک معنی را بر یک متن بار می کنیم، اما در جایی دیگر می گوییم که خودش(مولف و شاعر) چنین نگاهی داشته است. مولانا به هر پدیده ای از وجوه و زوایای مختلف نگاه می کرده است. مثلا در داستان فیل، وقتی که می گوید اینها به اعضای این حیوان دست می بردند و هر کدام تصوری داشتند، در آنجا می گوید: در کف هر یک اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفت ها بیرون شدی. در جایی می گوید از نظرگه گفتشان شد مختلف. این همان اختلاف منظر است. جایی دیگر می گوید: از نظرگاه است ای مغز وجود/ اختلاف مومن و گبر و یهود.
وی گفت: مولوی چشم انداز غالب را می شکند و فراتر از عادت واره ها و کلیشه ها، تصویرهای جدیدی ارائه می کند. اینکه شما کلیشه ها را می شکنید و منظر جدیدی می دهید به مخاطب، کمک کردید به او که از یک منظر به قضیه نگاه نکند. ما عادتا به مسائل می نگریم و این عادتها زاییده مسائل اجتماعی و فرهنگی و تاریخی ای است که ما را به نوعی نگریستن عادت می دهد. هیچ جامعه ای نیست که از این عادت واره ها رها باشد، کما اینکه بوردیو درباره جامعه فرانسه انتقادهایی را مطرح می کند. این چند منظری نگریستن مولانا درباره مسائل مختلفی صادق است. درباره مرگ، درباره غم و شادی، درباره معرفت، اخلاق، دین، درباره تاریخ و غیره. مثنوی مناظر و زوایای مختلفی را مطرح می کند که گاهی به هم نمی خواند. برخی اشتباه کرده اند و این را به تضاد در آرای مولوی تفسیر کرده اند. این مناظر وقتی در کنار هم قرار می گیرند که شما افق را عوض کنید. اینجاست که می گوید:
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد/ موسی ای با موسی ای در جنگ شد
نیکویی گفت: وقتی مولوی می گوید موسی و فرعون در هستی توست/ باید این دو خصم را در خویش جست. آنچه مولوی می گوید درونی سازی است. می گوید در تو نمرودی است آتش در نرو/ رفت خواهی اول ابراهیم شو. آنچه مولوی می گوید محصول یک نگاه نیست، یعنی محدود و مقید به یک نگاه نیست. این نگاه چند منظری است و این همان بلوغی است که این مرد را بیمه می کند.
مثل همیشه, به انتخاب تک تک کلمات دکتر نیکویی در هر بحثی دقت ویژه می کنم, زیرا پشت هر واژه ای از جانب ایشان, سوادی نا محدود قرار دارد… در حسرت گذشته ای که با ایشان, کلاس حافظ, سعدی, صائب, کشف الاسرار و… داشته ام, شب و روز بیقرارم… و ای کاش زمان بر می گشت و یا فرصت دوباره ای برای حضور در درس ایشان را داشتم, خدایت نگهدار باشد استاد
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .