گیلان مصور- دکتر عباس نعیمی جورشری ( جامعه شناس و پژوهشگر) مقدمتا قابل تصریح است که آیت ا.. کاشانی سهم به سزایی در بسیج عمومی سی تیر و بازگشت دکتر مصدق به نخست وزیری داشت. او همه را به اعتصاب عمومی به نفع دولت ملی فراخواند و حاضر نشد با شاه و قوام کنار بیاید. قدرت بسیج عمومی او قابل توجه بود. (رجوع کنید به اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، ۲۰۱۷: ۴۷۰). با این حال کنشهای بعدتر او الگوی رفتاری دیگری را به نمایش نهاد. ۱- عزاداریها و جشنها هنوز تمام نشده بود که کاشانی اولین حمله صریح را نسبت به مصدق انجام داد. او طی نامه ای از مصدق پرسید که چرا سرلشگر وثوق، نصرت الدوله امینی و دکتر اخوی را در مصدر مقام های مهم قرار داده است. کاشانی گفت که وثوق در زمان صدارت قوام سه روز فرمانده ژاندارمری بوده و اخوی نیز برای آن مقام دیگر مناسب نیست. امینی هم لیاقت لازم را ندارد. او علت را ذکر نکرده بود. وی در پایان تهدید کرد که از تهران و حتی ایران خواهد رفت. لذا بحث بسیار جدی شد. لحن مصدق در پاسخ آرام تر بود با اینحال مسالمت جویانه نبود. مصدق اعلام کرد که وثوق و اخوی اعلام کرده اند که حاضرند در ازای این وظایف حقوقی دریافت نکنند و امینی اراکی هم از بهترین اعضای دفتر نخست وزیری بوده است. باید در کار نخست وزیر کمتر مداخله کنند تا او بتواند اصلاحاتش را عملی کند. در غیر اینصورت لازم نیست آیت ا.. جلای وطن کند . خود او با کمال میل کناره گیری خواهد کرد. (رجوع کنید به کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران: ۲۰۳-۲۰۴(.
۲- کاشانی و مجموعه اش، وزرای دولت را متهم می کردند که عناصر چپ را به کار گرفته اند. او مصدق را به جنگ طبقاتی و همکاری با طبقه حاکم متهم می کرد. همچنین مصدق را متهم می کرد که بخاطر نسبت خانوادگی اش با قوام درباره خونریزی های تیر ۱۳۳۱ بی اعتنا است. کاشانی حتی به حق رای زنان اعتراض نمود و با شور و هیجان گفت که «نمی تواند بفهمد مردان چه گناهی کرده اند که مستحق آن باشند که به زنانشان حق رای بدهند» (رجوع کنید به دهنوی، مجموعه ای از مکاتبات، سخنرانی ها و پیام های ایت ا.. کاشانی: ج۳: ۱۹۲). جناح کاشانی مصدق را متهم می کرد که قوانین شریعت را نقض کرده است و از طریق مجاز کردن خرید و فروش مشروبات الکلی، تشویق ایجاد مدارس مختلط، حمایت از مدارس خارجی، انتقال سرمایه بنیادهای مذهبی به نهادهای آموزشی دولتی و تلاش برای ارائه حق رای به زنان قوانین شریعت را نادیده گرفته است. آنها حتی رساله دکترای مصدق را نوعی حمایت از سکولاریسم می خواندند و او را کافر می نامیدند (رجوع کنید به ابراهامیان، کودتا: ۲۳۳).
۳- در دی ماه ۱۳۳۱ بحث هایی که به ظاهر بر سر تمدید دوره اختیارات مصدق توسط مجلس در گرفته بود با حمله علنی کاشانی به نخست وزیر خاتمه یافت. آیت ا.. بروجردی همچنان سکوت داشت. شکاف در جنبش ملی در دی ماه ۱۳۳۱ بر سر تمدید دوره اختیارات به انشعاب کامل رسید. نکته آنکه این اختیارات از نوع اختیارات اضطراری نبودند که موجب زیرپا گذاشتن برخی از مواد قانون اساسی شوند. مجلس به دولت این اختیار را داده بود که برای مدت شش ماه لوایحی قانونی تهیه و اجرا کند و بعد آنها را برای رد یا قبول به مجلس ارائه دهد. مصدق در دی ماه ۱۳۳۱ خواستار تمدید این اختیارات برای مدت یک سال شد. مجلس طی این مدت جلسات بسیار داشت. بقایی و حائری زاده و مکی با وجود آنکه شش ماه قبل از تفویض اختیارات به دولت حمایت کرده بودند با تمدید آن به شدت مخالفت ورزیدند. کاشانی در آن زمان به ریاست مجلس انتخاب شده بود احتمالا با این امید که موضعش کمی در قبال دولت نرم شود. اما به حالت قهر از شرکت در جلسات مجلس خودداری می نمود. او در نامه ای به هیئت رییسه دستور داد که لایحه تمدید را مطرح نکنند. هیئت رییسه که اغلب مخالفان دولت بودند، در جواب کاشانی نوشتند که چاره ای جز تایید لایحه ندارند. کاشانی که نتوانسته بود مجلس را با خود همراه کند و از همراه کردن بازار هم درمانده بود، ترجیح داد مدتی ترک مخاصمه کند. حتی بین کاشانی و مصدق دیداری هم به عمل آمد که نتیجه ای نداد (رجوع کنید به کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران: ۲۰۸).
۴- در روز ۹ اسفند ۳۱ هنگامی که مصدق با ظن به تحرکات خصمانه دربار، گفت که شاه باید به تعطیلات خارج از کشور برود، حامیان کاشانی به سردستگی شعبان جعفری ملقب به “بی مخ” به تظاهرات سلطنت طلبان علیه دولت ملحق شدند. حدود ۳۰۰ نفر دروازه های کاخ را مسدود کرده بودند و ملتمسانه از شاه می خواستند تا کشور را ترک نکند. همان افراد آن روز از جیپ ارتش برای درهم شکستن دروازه منزل مصدق استفاده کردند. مصدق معتقد بود که آنها برای ترساندن او با برنامه ریزی قبلی او را به کاخ کشانده بودند (رجوع کنید به اذر، آیا خارجیان در کودتای ۳۲ نقش داشتند؟: ۵۰) قم اعلامیه ای صادر نکرد چرا که بهبهانی رسما نمایندگی آن را در تهران برعهده داشت. (رجوع کنید به کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران: ۱۹۴).
۵- در جریان قتل تیمسار افشارطوس رئیس شهربانی منصوب مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۲، زاهدی به عنوان متهم اصلی تحت حمایت میراشرافی قرار گرفت. میراشرافی از مریدان کاشانی بود. اینگونه زاهدی در پناه مجلس به ریاست کاشانی از بازداشت مصون ماند (رجوع کنید به عظیمی، «برکناری مصدق» در مصدق و کودتا: ۷۹). کاشانی به عنوان رییس مجلس به او اجازه داد تا در صحن مجلس تحصن کند. بقایی و قنات آبادی و یکی از پسران کاشانی هم به او پیوستند. هنگامی که نمایندگان طرفدار مصدق دست به کار برکناری کاشانی از ریاست مجلس شدند، او مصدق را متهم کرد که دیگر نماینده ملت نیست و دیکتاتوری بدتر از سالهای پیش از ۱۳۲۰ راه انداخته است. (رجوع کنید به ابراهامیان، کودتا: ۲۳۶).
۶- اوایل مرداد ۱۳۳۲ مبارزه جدیدی بین مصدق و کاشانی بر سر تعیین هیئت رئیسه مجلس در گرفت. دکتر عبداله معظمی نماینده جبهه ملی توانست با ۴۱ رای موافق دربرابر ۳۲ رای مخالف بر کاشانی پیروز شود و به ریاست مجلس برسد با اینحال نزدیک بودن آرا نشان دهنده بن بستی بود که در روابط مجلس و دولت وجود داشت. بر همین اساس فکر انحلال مجلس توسط مصدق طرح شد (رجوع کنید به ذبیح، ایران در دوره دکتر مصدق: ۱۶۱(. تمرکز ابعاد مختلف قدرت در دست نخست وزیر باعث نارضایتی بعضی از اعضای ائتلاف مردمی و خاصه آیت ا.. کاشانی رئیس مجلس و مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان شد. به نظر می رسد انگیزه هر دو بیشتر روانشناختی و حسادت شخصی بود تا پایبندی به اصول سیاسی و مذهبی.
۷- با این انشعابها و تفرقه ها، جنبش ملی توان خود را در بسیج مردم در مراحل سرنوشت ساز از دست داد. آنها که از ائتلاف بریدند بطور غیرمستقیم به ائتلاف ضدمصدقی شامل دربار، ارتشیان تصفیه شده، روحانیان محافظه کار مثل بهبهانی، زمیندار طرفدار انگلیس، بازرگانان عمده و مخالفان مصدق در مجلس کمک کردند (رجوع کنید به فوران، مقاومت شکننده: ۴۳۳).
۸- در تیر و مرداد ۱۳۳۲ که مصدق برای انحلال مجلس هفدهم رفراندومی برپا کرد، توسط کاشانی و بهبهانی مورد حملات شدید بی سابقه قرار گرفت. با اینحال باز قم و آیت ا.. بروجردی سکوت نمود. بهبهانی در بسیج اوباش برای حمله به خانه مصدق مستقیما دست داشت. در مورد اینکه کاشانی برای فعالیت علیه مصدق پول دریافت کرده باشد، مستنداتی وجود دارد. دست کم در یک مورد صریحا از آمریکا درخواست مالی نموده است (رجوع کنید به اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، ۲۰۱۷: ۱۳۰) با اینحال هر سه رهبر مذهبی از کودتا و فعالیت های کودتاگران علیه دولت ملی حمایت کردند و پیروزی کودتا را به شاه تبریک گفتند. اسناد منتشر وزارت امور خارجه آمریکا این نکته را تایید می نماید. (رجوع کنید به اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، ۲۰۱۷: ۳۳۹-۳۴۵-۳۴۸).
در سال ۱۳۳۱ کاشانی نخست با مصدق مخالفت کرد و بعد از جنبش برید. اما اغلب مجتهدان دیگر حتی پس از کودتای سال ۱۳۳۲ با جنبش همگام ماندند. فدائیان اسلام تا آغاز نخست وزیری مصدق از او و کاشانی بطور نسبی حمایت کردند اما بلافاصله پس از آن راه خود را جدا ساختند. مخالفت بعدی کاشانی با مصدق هم سبب نشد که روابط فداییان و کاشانی بهبود بیابد. با اینحال هر دوی آنها تا مدتی از کودتا و زاهدی حمایت نمودند.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .