ضرورت بازتعریف در فرهنگ یلدایی؛ «یلدا نیز شب قدر عاشقان است» به گزارش گیلان مصور، آخرین شب پاییز نیز به یغما رفت و خورشید دوباره در نیمکره شمالی اوج گرفته است. ۳۰آذر ماه امسال، از سوی موسسات فرهنگی مراسم های مختلفی برای پاسداشت شب یلدا در گیلان برگزار شد. نگارخانه خصوصی الهی در اولین ویژه برنامه فرهنگی خود، یلدای ۹۶ را پاسداشت. این نگارخانه که به همت «نادره حکیم الهی» در خیابان تختی رشت ماه جاری افتتاح شد، پذیرای سخنرانی هوشنگ عباسی، و دکتر فیاض زاهد و دکتر سروش اکبرزاده بود. هر کدام از این صاحب نظران از دیدگاهی آخرین شب پاییز را واکاوی کردند؛ هوشنگ عباسی، به عنوان یک محقق و پژوهشگر فرهنگ بومی، از منظر ریشه شناسی و فرهنگ فولکوریک یلدا را واکاوی نمود. فیاض زاهد، از منظر تاریخ و سیاست، و سروش اکبرزاده با تفسیری عرفانی تاکید کرد که یلدا می باید به عنوان طولانی ترین شب سال، از نو باز تعریف شده و از منظری جدید تفسیر گردد. گیلان مصور، به منظور بهره مندی خوانندگان، متن کامل سخنان سروش اکبرزاده را بازنشر می دهد. «یلدا نیز شب قدر عاشقان است» دوستان در خصوص تاریخچه و آداب و رسوم این مراسم سخن گفته اند. همه می دانیم که بر اساس باورهای عامیانه که متاثر از آیین های مهر پرستی و میترائیسم است، این طولانی ترین شب سال را باید سپری نمود تا به روشنایی روز دست یابیم. در فرهنگِ یلدا ، شب نماد تیرگی و اهریمن است و روز نماد روشنایی و درآمدن خورشیدِ حقیقت! چراکه در یلدا خورشید در جنوبی ترین نقطه از مشرق سر برون می آورد و پس از انقلاب زمستانی اندک اندک به مشرق های بالاتری دست می یابد و این امر نماد پیروزی روشنایی بر تاریکی دانسته شده است. ضمن تقدیس روشنایی و حقیقت و عدم انکار آن، نکته ای که در این جلسه باید عرض کنم، آن است که در فرهنگ یلدا متاسفانه به شب ظلم شده و ارزش ها و داشته های آن مورد توجه قرار نگرفته است. خواجه عبدالله انصاری در رسانه ای که نام آن «مناظره شب و روز» است، بنوعی بر همین مفهوم تاکید می کند. در آن رساله روز دلایلی بر برتری خود نسبت به شب می اورد که اهم آن روشنایی و خورشید است. اما شب وقتی از مناجات عاشقان اشک ریز سخن می گوید گویی که در مناظره پیروز می شود. «روز خطاب به شب می گوید: ای شب! تو رعیتی و من شاهم، تو ستاره ای و من ماهم. ای شب! تو بر خرابه های تاریک چون بومی و من بر تخت روزگار، اسکندر رومی! و شب پاسخ می دهد: ای روز! بیش از این دراز نفسی مکن که تو تاراج گر وقت مشتاقانی … تو را حریصان زر پرست اند و مرا سرمستان میکده الست!» اهریمنی دانستن تاریکی و شب و تقدیس روشنایی و روز در فرهنگ باستانی ایران بدان دلیل بوده است که کار و کشاورزی و چرخش اقتصاد و معیشت عموما در روز تحقق یافته که این امر البته ظاهر و پوسته زندگی است. اتفاقا لُبّ و جوهر زندگی بیش از روز در شب و خلوت شبانه عاشقان ظاهر می گردد. محبوبان آن شراب ناب را شبانگاه به عاشقان می نوشانند و در خلوت شبانه است که چهره از نقاب بر می کشند. دوش چه خورده ای بتا؟/ راست بگو، نهان مکن چون خمشان بی گنه/ روی بر آسمان مکن باده خاص خورده ای؟/ نقل خلاص خورده ای؟ بوی شراب می زند/ خربزه در دهان مکن دوش شراب ریختی!/ وز بر ما گریختی! بار دگر گرفتمت/ بار دگر چنان مکن … دوش چه خورده ای بگو!/ ای بت همچون شکرم تا همه عمر، روز و شب/ باقی عمر از آن خورم محبوب، حتی نوع زمینی و خاکی آن نیز مورد توجه گروهی از عارفان ذوقی قرار گرفته است. خواجه احمد غزالی، برادر کهتر امام محمد غزالی- که مقبره اش در زیرزمین مسجد احمدیه قزوین است- از عارفانی است که در رساله بی بدیل«سوانح العشاق» خود بر این امر تاکید می ورزد. این دسته از عارفان معتقدند که: «اگر عشق خالق نداری، باری عشق مخلوق مهیا کن!» و آن را زمینه ساز عشق الهی دانسته اند. چرا که؟ خلوت گزینی و شب نشینی باحضرت معشوق، کاه تن آدمی را از لب و جوهر و روح جدا می کند و او را برای محرمیّت و کمال مهیا می سازد. شب شد و هنگام خلوتگاه شد/ قبله عشاق روی ماه شد مه پرستان! ماه خندیدن گرفت/ شب روان خیزید، وقت راه شد دانها آمیخته با کاه تن/ تن بخفت و دانها بی کاه شد گفتگوهای جهان را آب برد/ وقت گفتنهای شاهنشاه شد شاهنشاه و محبوب در شب سخن می گویند و هوش از سر عاشقان می ربایند. قفلها در شب گشوده می شوند و کلیدها را در شب بدست می دهند! این نیمه شبان کیست چو مهتاب رسیده؟/ پیغمبر عشق است و ز محراب رسیده این کیست چنین عربده در شهر فکنده/ بر خرمن درویش چو سیلاب رسیده ؟ یک دسته کلید است به زیر بغل عشق/ از بهر گشائیدن ابواب رسیده… در فرهنگ دینی ما هم شب ارزش فراوانی دارد. تاکید بر شب زنده داری و تهجد و نیز احیای شب های قدر و اینکه در شب قدر سرنوشت انسان ها رقم می خورد همه و همه حاکی از این امرند. البته از نظرگاه عرفانی شب های قدر را نباید منحصر در چند شب دانست. ابن عربی در کتاب « فتوحات مکیّه» خود می گوید: همه شبها، شب قدرند. لذا «یلدا» را نیز می توان یکی از شب های قدر عاشقان قلمداد نمود که می تواند سرنوشت ساز باشد. البته همانطور که در ابتدا عرض کردم، این تاکید بر شب و ارزشها و داشته های شب به معنای نفی روشنائی و روز نیست. بلکه نوعی احقاق حق شب و ضرورت بازتعریف فرهنگ یلدا در خصوص معنای شب است. فکر می کنم همانطور که فردای یلدا به واسطه ظهور بیشتر خورشید و طلوع آن در جایگاهی رفیع تر، «خور روز» و «خرم روز» و عید قلمداد می گردد این شب نیز باید عزیز داشته شود. بشارت صبح تنها بشارت مستتر در این واقعه نیست، شب خود نیز بشارتی دگر است که باید قدر دانسته شود. با قرائت این ابیات سخنانم را خاتمه می بخشم: مبارک تر شب و خرم ترین روز/ به استقبالم آمد بخت پیروز دهل زن گو دو نوبت زن بشارت/ که دوشم قدر بود، امروز، نوروز
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δ
کلیه حقوق برای وبسایت گیلان مصور محفوظ است .